۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

تایید حکم اعدام دو تن از متهمان وقایع پس از انتخابات

 10 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Friday 30 April

حکم اعدام محمدعلی حاج آقایی و جعفر کاظمی، دو تن از متهمان وقایع پس از انتخابات از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شد.پیش از این شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه، این دو تن را به اتهام «محاربه از طریق همکاری و ارتباط با منافقین» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به اعدام محکوم کرده بود.محمد علی حاج آقایی و جعفر کاظمی، در ۲۷ شهریور در یکی از تجمع‌های اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده بودند.
لازم به ذکر است وکیل این دو متهم، در طول مراحل دادرسی از مطالعه پرونده محروم بوده و حکم دادگاه تجدیدنظر نیز «با تاخیر» به وی ابلاغ شده است.در روزهای اخیر اخبار دیگری مبنی بر صدور حکم اعدام برای برخی دیگر از بازداشت‌شدگان پس از انتخابات منتشر شده بود. معصومه یاوری نیز از بازداشت‌شدگانی است که گزارش‌ها حاکی از «درخواست صدور حکم اعدام» برای وی است.مطهره بهرامی، محسن دانش‌پور مقدم، احمد دانش‌پور مقدم، ریحانه حاج ابراهیم و هادی قائمی نیز از بازداشت‌شدگان عاشورا هستند که به اعدام محکوم شده‌اند.محمدرضا علی‌زمانی و آرش رحمانی‌پور، به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی در بهمن‌ماه سال گذشته اعدام شدند. دادستان تهران، این افراد را با اتفاقات روز عاشورا مرتبط دانست در حالی که آنان پیش از انتخابات بازداشت شده بودند.پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران، هزاران نفر از مردم معترض بازداشت شدند. تعدادی از بازداشت‌شدگان کشته شده و برخی دیگر به «اعمال شکنجه در بازداشت‌های مخفی برای اخذ اعتراف» اشاره کردند.بسیاری از نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر نسبت به صدور حکم اعدام برای معترضان به نتیجه انتخابات اعتراض کردند.معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، پس از اعدام علی‌زمانی و رحمانی‌پور گفت: «این اعدام‌ها نشان می‌دهد که چگونه مسئولان در ایران از نظام قضایی به عنوان وسیله‌ای برای سرکوب معترضان استفاده می‌کنند.»

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

۲ سال حبس برای دانشجوی دانشگاه بوعلی سینای همدان

چهارشنبه، 8 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 28 April

محسن عبدی دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینای همدان كه از روز عاشورا در بازداشت به سر می برد، هفته گذشته از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به دو سال حبس تعزیری محكوم شد.
به گزارش دانشجونیوز، محسن عبدی که از دانشجویان زندانی گمنام پس از انتخابات است هم اكنون در بند ۳۵۰ اوین زندانی است و تاكنون با درخواست مرخصی وی موافقت نشده است.خانواده عبدی به علت سكونت در شهرستان و وضعیت نامناسب مالی توانایی پیگیری مؤثر وضعیت وی را ندارند.صدور احکام حبس و فشار بر دانشجویان کشور مجددا طی هفته های اخیر افزایش یافته است.طی روزهای گذشته محسن غمین دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به ۲ سال حبس تعزیری و نصیر اسدی دانشجوی دانشگاه تهران به هفت ماه حبس تعزیری محکوم شدند.مهدی کلاری، دانشجوی المپیادی دانشگاه شریف نیز که در آخرین روزهای سال گذشته با قید قرار وثیقه به مرخصی آمده بود، در آخرین روز فروردین ماه مجددا به زندان اوین انتقال داده شد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

تداوم نگهداری یک وبلاگ نویس در بند سپاه پاسداران

سه شنبه، 7 اردیبهشت ماه 1389 برابر با 2010 Tuesday 27 April

 نصور نقی پور، فعال حقوق بشر، روزنامه نگار و وبلاگ نویس قریب به دو ماه است که در بند 2 الف سپاه پاسداران نگهداری می شود و در معرض بدرفتاری بازجویان قرار دارد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نصور نقی پور که در تاریخ 11 اسفندماه سال گذشته و در پی یورش های گسترده و هماهنگ به فعالین حقوق بشر بازداشت شده است بیش از 50 روز در سلول انفرادی و تحت فشار شدید نگهداری می شد و به تازگی به سلولی دو نفره در همان بند منتقل شده است.وی در طی مدت بازداشت، تاکنون تنها یک بار در ایام نوروز موفق به ملاقات با خانواده ی خود شده و پیگیری های بیش تر خانواده ی آقای نقی پور بی نتیجه بوده و به دلیل وجود دادسرای ویژه در محل زندان اوین مسئولان پاسخ روشنی در رابطه با پرونده و اتهام وی نمی دهند. این در حالیست که وی کماکان از داشتن حق وکیل مدافع محروم است.
شایان ذکر است که هم اکنون ده ها تن از فعالین حقوق بشر در بند 2 الف متعلق به سپاه پاسداران در زندان اوین و در وضعیت مبهمی نگهداری می شوند.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

بازداشت برادر زندانی سياسی محكوم به اعدام

سه شنبه، 31 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Tuesday 20 April

بنا به خبر رسيده به كمپين دفاع از زندانيان سياسي و مدني ، محمد عبدالهي برادر محمد امين عبدالهي زنداني سياسي محكوم به اعدام چندي پيش توسط نيروهاي امنيتي شهر بوكان بازداشت و به مكان نامعلومي انتقال داده شد.
گفتني است كه علت دستگيري نامبرده ، پيگيري پرونده برادر بزرگش ، محمد امين عبدالهي كه همراه با قادر محمد زاده در دادگاه شهر اروميه به اتهام اقدام عليه امنيت ملي و محاربه با خدا به اعدام محكوم شدند.
این در حالی است که محمد امین عبدالهی و قادر محمدزاده در دادگاه بدوی به ترتیب هرکدام به 20 و 32 سال حبس محکوم شده بودند. با توجه به حکم اصداری در دادگاه بدوی و افزایش شدت حکم در دادگاه تجدیدنظر، بیم آن می رود سرنوشت شهید احسان فتاحیان در انتظار آنان نیز باشد.

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

اعدام دو زندانی بلوچ در کرمان

یکشنبه، 29 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Sunday 18 April
 دو زنداني بلوچ زاهداني با اسامي ( فیض الله و نظراز طايفه براهوئي ")صبحگاه شنبه (28 فروردين)در زندان کرمان به دار آويخته شدند. از اتهامات اين افراد هنوز اطلاعات دقيقي در دسترس نيست. گفتنيست , رژيم براي جلوگيري از بروز اخبار اعداميان در بلوچستان مدتيست که دست به تاکتيکهاي جديدي زده و زندانيان بلوچي "محکوم" به اعدام را براي اجراي حکم به استانهاي همسايه(هرمزگان ، خراسان و کرمان, يزد و ... ) انتقال ميدهد

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

شرایط وحشتناک یک زندانی در سلولهای انفرادی

چهارشنبه، 25 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 14 April

شرایط وحشتناک یک زندانی که نزدیک به 25 ماه در سلولهای انفرادی است
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی داریوش ارجمند ماه ها است که در سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت کرج معروف به سگدونی زندانی است.داریوش ارجمند 40 ساله که محکوم به 19 سال زندان می باشد نزدیک به 25 ماه است که در سلولهای انفرادی بند1 معروف به سگدونی بسر می برد.آقای ارجمند بدلیل درگیری با افسر جانشین زندان بنام منصوری که چند ماه پیش در خارج از زندان به خاطر مسائل مالی در درگیری به قتل رسید به سلول انفرادی منتقل شد و همچنان در شرایط وحشتناک و قرون وسطائی بسر می برد.زندانی داریوش ارجمند در سلول انفرادی نگهداری می شود که از داشتن نور طبیعی و حتی لامپ در سلولش محروم است. او ناچار است که از سلولش بعنوان سرویس بهداشتی استفاده کند و همچنین می بایست در همان سلول استحمام نماید در حالی که این سلول بسیار کوچک و فاقد چنین امکاناتی است.زخمهای زیادی بر روی بدن این زندانی وجود دارد ولی از انتقال او به بهداری خوداری می کنند و حتی داروهای لازم به این زندانی داده نمی شود که زخم هایش را پانسمان کند.این زندانی از داشتن لباس کافی محروم است و لباسهایش مندرس و پاره می باشند.بوی تعفن که از سلول انفرادی این زندانی بر می خیزد باعث اذیت و ازار سایر زندانیان که در سلولهای انفرادی این سالن زندانی هستند می شود غذای این زندانی در حد زنده ماندن است.او تا به حال چند بار اقدام به خودکشی کرده است در آخرین باری که اقدام به خودکشی نمود چندین ساعت به حال خود رها شد که با اعتراض سایر زندانیان نجات یافت .یکی از زندانیان سیاسی وضعیت این زندانی را به کسانی که تحت عنوان بازرس مراجعه می کنند تشریح کرد و از او خواست که به سلول این زندانی مراجعه کند و خود شاهد شرایط وحشتناک و غیر قابل تصور این زندانی باشد ولی این فرد با این استدلال که این زندانی مبتلا به ویروس ایدز است و خطرناک می باشد از بازدید سلول این زندانی خوداری نمود.

اعدام سه جوان در شهرستان بابلسر در ملاعام

چهارشنبه، 25 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 14 April

رژيم جنایت پیشه جمهوری اسلامی سه جوان را در شهرستان بابلسر در ملاعام به دار آويخت.
خبرگزارى حکومتی فارس متعلق به سپاه پاسداران، مشخصات اعدام شدگان را ع ـ الف- 24ساله ساكن بابلسر، م ـ و 25ساله ساكن كياكلا قائمشهر و الف ـ ت 30ساله ساكن فريدونكنار اعلام کرده است.


۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

اعدام ۵ نفر در مشهد

یکشنبه، 22 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Sunday 11 April

رهانا - دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، از اجرای حکم اعدام پنج نفر در زندان این شهر خبر داد.
حکم اعدام این افراد، پس از تائید دیوان عالی کشور، به اجرا گذاشته شد.
نوزدهم دی ماه سال گذشته نیز شش نفر در اصفهان با همین اتهام به دار آویخته شدند.
ایران دارای دومین رتبه اعدام در جهان است.

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

بهروز جاوید طهرانی در هفتمین روز اعتصاب غذا

چهارشنبه، 18 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Wednesday 07 April

زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در هفتمین روز اعتصاب غذا خود بسر می برد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"،زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی در اعتراض به انتقال به سلولهای انفرادی و شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی هفت روز است که در اعتصاب غذا بسر می برد.زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی تنها زندانی سیاسی بازمانده از 18 تیر 1387 قیام دانشجویان می باشد. او در اعتراض به انتقال به سلولهای انفرادی ،شکنجه های جسمی و شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی از 11 فروردین ماه در اعتصاب غذا بسر می برد.گزارشها حاکی است که شرایط جسمی او به دلیل شکنجه های جسمی،شرایط غیر انسانی و اعتصاب غذا رو به وخامت گذاشته است.
از طرفی دیگر برای دومین بار متوالی، مدت بازداشت زندان سیاسی بهروز جاوید طهرانی در سلولهای انفرادی به دستور علی محمدی معاون زندان گوهردشت کرج برای 15 روز دیگر تمدید شده است.علی محمدی او را به یکی از سلولهای انفرادی که شرایط آن نسبت به سایر سلولها بدتر است منتقل کرده است و دو پاسداربند بنام های محسن خالصی و محسن بامداد که از شگنجه گران شناخته شده سلولهای انفرادی هستند. او را مورد شکنجه روحی و جسمی قرار می دهند.
در حال حاضر علاوه بر زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی سه زندانی دیگر در سلوهای انفرادی معروف به سگدونی از 7 روز پیش در اعتصاب غذا بسر می برند که اسامی آنها به قرار زیر می باشد: رضا جلالی،حسین کرمی و محمد رضائی می باشند.
زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی 17 اسفند ماه با یورش حسن آخریان رئیس بند 1 و پاسداربندها با ضرب و شتم به سلولهای انفرادی معروف به سگدونی منتقل شد. او در طی این مدت چند بار به اطلاعات زندان منتقل شد و توسط کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان مورد شکنجه های جسمی قرار گرفت.شرایطی که در این شکنجه گاه معروف به سگدونی علیه زندانیان حاکم است به قرار زیر می باشد؛ زندانیان 3 بار در روز حق استفاده از سرویسهای بهداشتی را دارند / غذای زندانیان از کیفیت و کمیت بسیار پایینی برخوردار است و زندانی در حد زنده ماندن غذا دریافت می کند/ شکنجه زندانیان با باتون های برقی و سایر باتون ها صورت می گیرد/ زندانیان هر چند هفته یکبار حق استفاده از حمام را دارند/ زدن دست بند و پابند به زندانی و رها کردن او در سلول/محروحیت کامل ار امکانات درمانی و قطع داروهای آنها /قطع کامل ارتباط زندانی با خانواده و جهان خارج از سلول و همچنین موارد متعدد دیگر شکنجه می باشد.شکنجه و اذیت و آزار زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی به دستور سعید شیخان از سربازجویان وزارت اطلاعات و مسئول پرونده وی صورت می گیرد و توسط علی حاج کاظم،علی محمدی رئیس و معاون زندان ، کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان و حسن آخریان رئیس بند1 که نسبت به این زندانی سیاسی کینه غیر انسانی دارد و سال گذشته بدستور این فرد به سلولهای انفرادی بند 1 منتقل شده است به اجرا در می آید. زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بارها توسط بازجوی وزارت اطلاعات سعید شیخان ،علی محمدی ،کرمانی،فرجی و حسن آخریان در حضور سایر زندانیان سیاسی تهدید به قتل شده بود که در اطلاعیه های قبلی به اطلاع عموم رسانده شد .تهدید به قتل، شکنجه های غیر انسانی ، فشارهای طاقت فرسا و وادار کردن زندانی به اعتصاب غذا شیوه های است که پیش از این بازجویان وزارت اطلاعات برای حذف فیزیکی زندانیان سیاسی بکار برده بودند. که تا به حال منجر به قتل تعدادی از زندانیان سیاسی شده است که از جملۀ آنها زنده یاد اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی می باشند.

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

سوئیس تأمین‌کننده‌ قطعات برنامه اتمی رژیم تهران

دوشنبه، 16 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Monday 05 April

رادیو آلمان: شرکت سوئیسی "اینفیکون" ۱۰۸ قطعه دستگاه فشارسنج حساس را از طریق تایوان به ایران ارسال کرده است. این دستگاه‌ها برای غنی‌سازی اورانیوم از اهمیت زیادی برخوردارند و ممکن است در برنامه اتمی ایران به کار رفته باشند.
دستگاه‌های فشارسنج در ژانویه ۲۰۰۹ از سوی یک شرکت تجاری چینی به یک واسط تایوانی شرکت سوئیسی "اینفیکون" (inficon) سفارش داده شده بودند. این دستگاه‌ها قرار بوده به چین ارسال شوند.
مدت کوتاهی پس از سفارش اول، چینی‌ها تقاضای دومی را ارسال می‌کنند، ولی این بار آدرس گیرنده کالا در ایران است. به حساب بانکی فرد واسط تایوانی حق‌الزحمه‌ای بالغ بر ۳۳ هزار و ۴۹۸ دلار بابت این معامله واریز شده است.

اینفیکون منکر ارسال کالا به ایران است
این معامله را خبرنگاران خبرگزاری آسوشیتدپرس در اوایل ماه فوریه ۲۰۱۰ در تایوان افشا ساختند. لوکاس وینکلر، رئیس "اینفیکون" در آن زمان به خبرنگاران گفت: «ما دارای سند جواز کالا هستیم که روشن می‌کند مصرف‌کننده نهایی یک چینی است». وی افزود که در این سند نامی از ایران برده نشده است.
به گفته‌ی وینکلر، ازآنجا که خریدار چینی نه فقط چند فشارسنج، بلکه بیش از ۱۰۰ عدد سفارش داده بود، شرکت اینفیکون به این امر مظنون می‌شود و این موضوع را به اطلاع مقام‌های اقتصادی دولت سوئیس می‌رساند. در پی آن مقام‌های سوئیسی موافقت خود را با ارسال کالا اعلام می‌‌دارند.

تناقض‌گویی شرکت اینفیکون
حال شرکت اینفیکون این موضوع را برای نشریه‌ی "زونتاگس‌تسایتونگ" به گونه‌ی دیگری شرح می‌دهد. اینفیکون این بار می‌گوید که سند جوازی برای ارسال کالا نداشته است. از آن گذشته، هرگز یک سفارش ۱۰۸ عددی برای دستگاه فشارسنج دریافت نکرده است، بلکه سفارش‌ها به دفعات به تعداد محدود و کوچک دریافت می‌شده‌اند. از این رو دلیلی نداشته است که مقام‌های اقتصادی دولت سوئیس در جریان قرار بگیرند.
مقام‌های سوئیسی نیز در این رابطه ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند. مسئولان امور صادرات اقتصادی سوئیس می‌گویند، زمانی از قضیه مطلع شده‌اند که دستگاه‌های فشارسنج به ایران رسیده بودند.
مقام‌های اقتصادی سوئیس می‌گویند که نیازی به صدور مجوز جداگانه برای ارسال این کالا نبوده است، زیرا این دستگاه در فهرست "کالاهایی با کاربرد دوگانه" متعلق به اتحادیه اروپا قرار ندارد.
در این فهرست نام کالاهایی قرار دارد که هم کاربرد مسالمت‌آمیز و هم کاربرد نظامی دارند و به همین دلیل باید بر صادرات آنها نظارت شدید صورت گیرد. فهرست اتحادیه اروپا در سوئیس نیز اعتبار دارد.
به نوشته‌ی "زونتاگس‌تسایتونگ" هم دولت سوئیس و هم شرکت اینفیکون بایستی پیش از این به هشدارها توجه می‌کردند. سازمان‌های اطلاعاتی غربی از مدت‌ها پیش می‌دانسته‌اند که ایران از اوت ۲۰۰۸ به شدت به دنبال دقیقا همین دستگاه‌های فشارسنج است، و در سطح جهان تنها دو شرکت هستند که این دستگاه‌های بسیار حساس فشارسنج را تولید می‌کنند؛ یکی از آنها همین شرکت سوئیسی اینفیکون است.

۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

یکی از زنان دستگیرشده عاشورا بیش از 3 ماه در انفرادی

یکشنبه، 15 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Sunday 04 April

یکی از زنان دستگیر شده روز عاشورا بیش از 3 ماه در سلول انفرادی بند 209
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یکی از زنان دستگیر شده روز عاشورا بیش از 3 ماه است که در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین بسر می برد وتا به حال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بوده است.خانم زهرا بهرامی 45 ساله بعد از اعتراضات گسترده مردم در روز عاشورا با یورش وحشیانه مامورین دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد . او از زمان انتقال تا به حال در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین بسر می برد و در طی این مدت بارها مورد بازجوئی قرار گرفته است و بازجوئیهای او چندین ساعت ادامه داشته است.در طی بازجوئیها توهینهای اخلاقی ، شکنجه ها ی جسمی و روحی وحشیانه علیه این زن زندانی بکار برده شده است.بازجویان وزارت اطلاعات با شکنجه ها جسمی و روحی سعی در وادار کردن زندانیان سیاسی به اعترافات دروغین و مصاحبه های تلویزیونی هستند. خانم بهرامی به دلیل ناشناس بودن تا به حال تحت شدیدترین شکنجه ها جسمی و روحی قرار گرفته است.گفته می شود تعداد زیادی از زنان و مردان شناخته نشده در بندهای 209،240 که شکنجه های جسمی و روحی بسیار شدیدتر می باشد و بند 2-الف سپاه در اسارت بسر می برند.
خانم بهرامی از زمان دستگیری تا کنون از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بوده است و فقط تماسهای تلفنی کنترل شده که در حضور بازجویان وزارت اطلاعات صورت می گیرد بوده است.مدت زمان این مکالمات بین 2 الی 3 دقیقه است و هدف از آن بیشتر ممانعت خانواده از هر گونه اقدام و تلاش برای آزادی و بهتر شدن شرایط او می باشد . بازجویان وزارت اطلاعات این خانواده را تهدید کرده اند که از انتشار خبر دستگیری و وضعیت وی خوداری کنند در غیر اینصورت باعث بدتر شدن شرایط او خواهند شد.
خانواده بهرامی از زمان دستگیری تا به حال پیگیری و ضعیت او بودند ولی از دادن پاسخ به این خانواده خوداری می کنند. خانواده بهرامی می گویند که خانم زهرا بهرامی مقیم کشور هلند است و برای دیدار خانوادگی به ایران سفر کرده است.

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

فهرست محکومیت‌های سنگین تعدادی از زندانیان گمنام

شنبه، 14 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Saturday 03 April

فهرست محکومیت‌های سنگین تعدادی از زندانیان گمنام بند ۳۵۰ زندان اوین
سایت ندای سبز آزادی: در میان نام‌های سیاسیون و مطبوعاتی‌ها و فعالان دانشجویی و حقوق بشری که در این ماه‌ها به زندان رفتند و به‌حق خبرهای مربوط به آنان پوشش مناسبی در وب‌سایت‌های سبز پیدا می‌کرد، نام‌های صدها زندانی گمنامی که اتفاقا در مقابل بازجوها بی‌تجربه‌تر و بی‌دفاع‌تر بودند و عموما خانواده‌هایشان زیر فشار بیشتری بودند و در راهروهای دادستانی و دادگاه انقلاب و جلوی زندان اوین سرگردان‌تر بودند، گم شده است. جوانانی که بعضی از آنها تنها و تنها به جرم حضور در راه‌پیمایی عظیم ۲۵ خرداد ۸۸ و در کنار میلیون‌ها سبز دیگر ماه‌هاست که در زندانند و به چند سال حبس محکوم شده‌اند.
فهرستی از زندانیان گمنام بند ۳۵۰ زندان اوین و محکومیت آن‌ها به دست ندای سبز آزادی رسیده است. ما به دلیل حفظ امنیت از افشای منبع خبر معذوریم و ذکر این نکته را هم ضروری می‌دانیم که با توجه به دشواری‌هایی که برای گردآوری و انتقال این قبیل اطلاعات وجود دارد، این احتمال را می‌دهیم که اشتباهات جزئی در این احکام وجود داشته باشد. اما با توجه به اخبار موثق رسیده از داخل زندان اوین و نیز اخبار رسمی که از احکام صادر شده منتشر شده است، صحت کلی این احکام برای ندای سبز آزادی محرز است:
نصیر اسدی (فرزند ناصر) - ۲ سال حبس تعزیری

علی ارشدی (فرزند حسین) - ۲ سال حبس تعزیری

ایمان آذریان (فرزند ابولقاسم) - ۶ سال حبس تعزیری

شهاب اکبرزاده (فرزند جهانبخش) - ۱ سال حبس تعزیری و شلاق

حسن اعتمادی (فرزند محمد) - ۱ سال حبس تعزیری

محمدجواد رشاد (فرزند عباس)- ۲ سال حبس تعزیری

محمدعلی رباطی (فرزند عبدالرحیم) - ۲ سال حبس تعزیری

ساسان ستارزاده (فرزند غلامرضا) - ۱ سال حبس تعزیری

مهرداد سپه‌وند (فرزند جهانبخش) - ۲ سال حبس تعزیری

سهیل محمدی نصیرمحله (فرزند ناصر) - ۴ سال حبس تعزیری

امین کشاورز (فرزند امام‌علی) - ۱ سال حبس تعزیری و ۱ سال حبس تعلیقی

ابوذر مهرانی (فرزند مسیح‌الله) - ۲ سال حبس تعزیری

حسام ترمسی (فرزند حمید) - ۱ سال حبس تعزیری

حمید پیروزفام (فرزند صمد) - ۱ سال حبس تعزیری

علی پرویز (فرزند حسن) - ۳ سال حبس تعزیری

احمد بهرامی (فرزند حمید) - ۶ ماه حبس تعزیری و ۶ سال و نیم حبس تعلیقی

اردشیر فزری (فرزند جواد) - ۲ سال حبس تعزیری

آبتین غفاری (فرزند محمداسماعیل) - ۳ سال حبس تعزیری

سید نوید کامران (فرزند سیدجلال) - ۱ سال حبس تعزیری

علی قاسمی (فرزند قدرت‌الله) - ۱ سال حبس تعزیری

سامان نورانیان (فرزند صمد) - ۳ سال حبس تعزیری

سعید سودملی (فرزند نورالدین) - ۱ سال حبس تعزیری
افراد زیر هم چند نفر از تعداد زیادی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هستند که هنوز به دادگاه نرفته‌اند:

مجید طیاری (فرزند علی)

پویا قربانی (فرزند فرهنگ)

ایوب قنبرپوریان (فرزند شاه‌علی)

ابوالفضل قاسمی (فرزند احمد)
در این‌جا از همه کسانی که به نوعی به داخل زندان اوین یا دادستانی یا هر نهاد دیگری دسترسی دارند و یا با خانواده‌های زندانیان ارتباط دارند می‌خواهیم هر اطلاعاتی که در مورد این زندانیان گمنام دارند منتشر کنند تا این اطلاعات به تدریج تکمیل شود. اطلاعات حتی یک نفر در هر وب‌سایت یا وبلاگی که منتشر شود، قدمی است برای کم کردن بار ظلمی که بر این زندانیان دربند می‌رود.آزادی «همه» زندانیان سیاسی یک خواست ملی است. کودتاچیان فکر نکنند که با به مرخصی فرستادن تعدادی از شناخته شده‌ترین زندانیان جنبش سبز می‌تواند مسئله زندانیان سیاسی را حل کنند. ما سبزها تا آزادی آخرین نفر از همراهانمان از زندان در هر فرصتی فریاد خواهیم زد: «زندانی سیاسی آزاد باید گردد».

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

گفتگو با یک زن زندانی محکوم به اعدام

پنجشنبه، 12 فروردین ماه 1389 برابر با 2010 Thursday 01 April


صبا واصفی

من را اعدام کنید، دیگر تحمل کیفر ندارم/ گفتگو با اکرم مهدوی، زندانی محکوم به اعدام
- در مرداد ماه سال ۱۳۸۵ همسر اکرم مهدوی به قتل رسید و از شهریور همان سال ، این زن به عنوان متهم دریف دوم این پرونده در زندان به سر می­‌برد. وی طی نامه‌ای به حاج کاظم، رئییس زندان رجایی‌شهر اعلام کرد «تحمل کیفر ندارد» و خواستار این شد که هر چه سریع تر به پرونده اش رسیدگی شود و در صورتی که امکان جلب رضایت شاکی نیست، «حکم اعدامش اجرا شود.» مینا جعفری، وکیل این پرونده، از سال ۸۶ با ثبت وبلاگی به نام «اکرم»، سعی در جمع­‌آوری دیه و جلب رضایت اولیای دم کرده و تاکنون موفق به جلب رضایت ۳ تن از شاکیان شده است. شماره حساب 0302917750001 سیبا نزد شعبه مبارزان بانک ملی هم‌چنان برای دریافت کمک‌های مردمی فعال است. گفت وگوی زیر گپ کوتاهی است با این زن زندانی:

واصفی - چرا اقدام به قتل شوهرت کردی؟
مهدوی - ۱۳ ساله بودم که به زور با پسر دایی‌ام ازدواج کردم. وقتی فهمیدم هوو سرم آورده و با یک زن پولدار که از خودش هم بزرگ‌تر بود ازدواج کرده، از او طلاق گرفتم .بعد از این که معتاد شد، حضانت دخترم را با هزار بدبختی گرفتم. دختر ۱۱ ساله‌ام را با خود به خانه­‌ی شوهر دومم بردم و همیشه از ناپدری‌اش شکایت داشت. او می گفت: «ناپدری با من ور می رود و من را دستمالی می­‌کند.» حتی یک شب به اتاق دخترم و بالای سرش رفته بود.شوهرم ۷۵ سال داشت و من ۲۱ ساله بودم. با این که هیچ وقت با او ارضا نمی‌شدم و از وی خوشم نمی‌آمد، ناچار بودم آزارهایش را به خاطر فقر تحمل کنم. ولی وقتی پای دخترم به میان آمد، نتوانستم تحمل کنم. خانواده‌ی من خیلی فقیر بود. ۵ برادر و ۲ خواهر داشتم. یکی از خواهرانم یک طرف بدنش فلج بود و من هم صرع داشتم. خانواده‌ام فقط فکر می‌کرد هر طور شده، یک نان خور کم تر شود. شوهر دومم هم به من نگفته بود زن‌های دیگری هم دارد. بچه‌هایش به من گفتند. یکی از زن‌هایش خمین است، یکی دیگرشان تهران. یکی دیگر هم مادر همین شاکی‌هاست که فوت کرده و من هم زن چهارمش بودم. البته ته دلم از شوهر دومم راضی بودم، بالاخره من را نگه داشته بود. ممنونش بودم، اگه او نبود چه کسی خرج من و دخترم را می‌داد.

واصفی – هیچ وقت اقدام کردی از شوهر دومت هم طلاق بگیری؟
مهدوی - بله، ولی موفق نشدم. یادم هست وقتی به دادگاه رفتم، قاضی گفت : «چی برایت کم گذاشته که می‌خواهی طلاق بگیری؟» گفتم: «مساله مالی نیست. این ۷۵ سال دارد و من خجالت می کشم با این آقا توی خیابان راه بروم. من را به زور به این پیرمرد دادند. به همه می‌گویم پدر شوهرم است. دخترم بچه است، چشم وگوشش را باز می‌کند. قاضی اصلا به حرف‌های من گوش نمی کرد. تنها طرف حسابش شوهرم بود.

واصفی - چرا شوهرت حاضر نبود طلاقت بدهد؟
- خب، من از زن‌های دیگرش جوان‌تر بودم.

واصفی - چه طور شوهرت را به قتل رساندی؟
مهدوی - پنجشنبه هم جرمم سی تا قرص دیازپام آورد و دخترم فاطمه به مدرسه رفت. شوهرم هم رفت سر کارش. ۱۱ ظهر هم جرمم آمد، رفت تو جا رختخوابی قایم شد. پشیمان شده بودم اما هم جرمم مرا تشویق می­‌کرد. من را یاد بدی‌های شوهرم می‌انداخت. ساعت یک بعد از ظهر شوهرم به خانه برگشت و بعد از این که آن شربت را خورد، قاشق از دستش افتاد و به خواب رفت.
هم جرمم گفت: «ضربه‌ی اول را تو باید بزنی.» گفتم: «نمی توانم.» گفت: «نزنی با شوهرت می کشمت. چاقو را پرت کردم و به گردن شوهرم خورد.» از خواب پرید گفت: «اکرم دزد آمده؟» گفتم: «نه.» بعد هم‌جرمم با ۳۶ ضربه شوهرم را کشت. وقتی شوهرم را کشت با دست خونی‌اش زد به دیوارگفت:«چه جون سگی داشت.»از خانه فرار کردم و دخترم را خانه‌ی خاله‌ام گذاشتم. وقتی برگشتم هم جرمم همه چیز را آتش زده بود. از ترس به شمال کشور رفتم. از آن جا به دخترم زنگ زدم. او هم از همان شربت خورده بود. گریه می‌کرد و می‌گفت: «حاجی مرده، نمی دونم کی حاجی را کشته.»

واصفی - فکر می کنی حکمی که برایت صادر شده عادلانه است؟
مهدوی - دادگاه نباید به من حکم قصاص می داد. من حتی یک چاقو هم نزدم، باید به من معاونت می دادند.

واصفی - چرا هم جرمت اصرار به قتل شوهرت داشت؟
مهدوی - فکر می کنم، شریک جرمم شوهرم را می شناخت و با او خرده حساب داشت چون شوهرم عتیقه فروش بود.

واصفی – چه طور دستگیر شدی؟
مهدوی – من خود معرف بودم. ۳ روز بعد از این ماجرا پدرم مرا از تهران به ازنا برد تا در زندان شهرمان در استان لرستان باشم. وقتی به دادسرای ازنا رفتم، گفتند: «باید خودت را به آگاهی تهران معرفی کنی چون آن جا دنبال شما هستند و ما به تهران برگشتیم. ۱۲ شب بابام من را به آگاهی شاپور تحویل داد.

واصفی - چند روز در آگاهی شاپور بودی؟
مهدوی - ۹ روز زیر مشت و لگد بودم.

واصفی - با توجه به این که خود معرف بودی، برخورد افسر پرونده، چه طور بود؟
مهدوی - افسر پرونده‌ام آقای درزی بود و کتکم می زد. توی یک اتاق تاریک، من را آویزان کرده بودند، پاهایم بالا و سرم پایین بود. سه تا از دندان هایم همان جا شکست.درزی تو صورتم می‌زد و می‌گفت: «شوهر جوون می خواستی؟» به خاطر حرف‌های رکیکی که به من زد، یک بار توی صورتش زدم و آن‌ها قپانم کردند. بعد مرا به وزرا آوردند. آنجا خانم پیری بود که خدا خیرش بدهد. او به من آب و غذا می‌داد.من می‌خواهم بگویم چرا برای آقای درزی، دادگاه تشکیل ندادند؟ چرا حکم صادر نکردند؟ در کجای قانون گفتند مجرم را که دستگیر می‌کنید، حق دارید بزنید لت و پارش کنید؟ جرم من معلوم بود، خودم اقرار کردم، قصاصش هم مشخص است. کجا گفتند حق دارید یک اعدامی را این جور مثل یک حیوان بزنید. آقای درزی حرف‌های زشتی به من می‌زد که لیاقت خودش را داشت. من برای دفاع از ناموسم، تنها دخترم، این کار را کردم. اگر خدایی هست، قانونی هست، چه طور فقط برای ماست. این قانون و خدا را نشان آن­ها هم بدهند. به ما نشان بدهند، ببینیم کجای قانون نوشته است بازپرس حق دارد از متهم درخواست رابطه کند. درزی به من گفت: «بیا صیغه­‌ی من بشو.»

واصفی - وقتی از آقای درزی شکایت کردی، تغییری در رفتارش به وجود آمد؟
مهدوی - وقتی شکایت کردم افسر پرونده‌ام را عوض کردند و آقای بوستانی شد. مرد محترمی بود، فقط کتکم می‌زد اما حرف رکیک نمی‌زد.

واصفی - چند سال است که در زندان هستی؟
۵ سال. الان ۳۴ سالم شده است. شاکی ۳۰ میلیون تومان پول می‌خواهد. من هیچ کس را ندارم که به ملاقاتم بیاید چه برسد که این پول را برایم جور کند. من در حال تبدیل شدن به شهلا داریوشی هستم. به مرگ خود راضی‌ام.

واصفی - چه طور هم جرمت را پیدا کردند؟
مهدوی – هیچ آدرسی از آن پسر نداشتم. تا آن موقع نمی‌دانستم زن و بچه هم دارد. تا زمانی که بهنام زارعی هم جرمم را پیدا نکردند، می‌گفتند با برادرت قتل را مرتکب شده‌ای. یکباره یادم آمد جایی با او به جاده قم رفته بودم. آن‌جا تصادف کردیم و کارت ماشین و شماره‌اش را به جرثقیل داد.

واصفی - بعد از طلاقت کار می کردی؟ حرفه‌ی به خصوصی را بلد بودی؟
مهدوی - با کمک یکی از دوستانم دیپلم آرایشگری گرفتم و آرایشگاه باز کردم.

واصفی - تا حالا برای اجرای حکم رفتی؟
مهدوی - بله .یک بار.

واصفی - چه طور حکمت متوقف شد؟
مهدوی - ساعت ۶ خانم اسماعیل زاده دنبالم آمد. گفت: دادگاه داری اما فهمیدم دروغ می‌گوید، می‌خواهند حکمم را اجرا کنند. از همه حلالیت طلبیدم. من را به سوئیت بردند. آن شب یعنی ۸۸/۷/۱۸ بهنود شجاعی هم با من بود. به سوئیت رفتم و غسل توبه کردم. ساعت ۳ نصف شب من را پای چوبه دار بردند. همان‌جا رئیس بند نسوان گفت: «وکیلت برایت رضایت گرفته.» مرده­‌ی من را توی بند برگرداندند. هیچ وقت یادم نمی رود خانواده‌ام حتی موقع قصاصم هم نیامدند. اصلا اگر آن‌ها بین دختر وپسرهایشان فرق نمی گذاشتند من الان این جا نبودم.